پــــــیام های عاشقونــــــــــه4
 
درباره وبلاگ


اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است .
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 14915
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



"ymsgr:sendim?آی دی ياهو شما">

<


 

بنر هدر رایگان

ورود به سایت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل ابزار پرش به بالا

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 14915
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

نام شما :
ايميل شما :
نام دوست شما:
ايميل دوست شما:

Powered by Night-Skin
♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ عشــــــــقƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥
زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.




 روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را
.
.
.
از من نگیر این لحظه ها را،هر چه باشد من یک عاشقم ،
نگاهی به من بینداز ببین به چه روز افتاده ام…
ببین چه کسی مرا به این روز انداخت
تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی
.
.
.
آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …
.
.
.
میخواهم تو را ، میخواهم تو را ، در همین لحظه ، همینجا
طاقت ندارم دیگر، حس کن احساس این دل تنها
.
.
.
آغازی دوباره، قلبم دیگر تنها نیست ، با تو جان گرفته است دوباره
آغازی بی پایان ، مرا از غروب عشق نترسان
طلوع عشق ما ، غروبی نخواهد داشت ،
قلب من با تو ، هیچ غمی نخواهد داشت
.
.
.
ببین که قلبم از آن روز که تو آمدی ، چه حالی دارد ،
تو که در قلب منی ببین چه هوایی دارد ،
به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد ،
بیا در آغوشم و حس کن که وجودم چه التهابی دارد
قلبم چه تپشی دارد ، وای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم
میدانم تو نیز حال مرا داری ،
اما هنوز هم باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری
.
.
.
روزی در خیال عشق تو بودم ،
تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم
با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،
با همان خیال ، همان آرزوی محال ،
در دریای بی کران عشقت غرق شدم
.
.
.
تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم
تو همان انتظاری، که در نهایت به آن رسیدم…
.
.
.
میخواهم تو را در این لحظه ،
از من نخواه که آرام بگیرم ،
به خدا خیلی وقت است دلم به هوای آمدنت نشسته
.
.
.
تو نمیدانی شبی نیامده که با چشمهای خیس نخوابیده ام
یا نیامده شبی که برای رسیدن به تو با خدا راز و نیاز نکرده ام
.
.
.
ای بی وفا حالا که من لحظه به لحظه میگویم دوستت دارم
با التماس ، با گریه ،میگویم عاشقت هستم
پس چرا مثل قبل یادی از من نمیکنی
.
.
.
گل من ، با آمدنت گلستان شد آن کویر تشنه ی قلب من
تو همان شعری ، شعری که با شنیدنش آرام میگیرد دل من
.
.
.
تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام
طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام
از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام
دوستت دارم
.
.
.
بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو
ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو
.
.
.
محو تماشای توام ، بی خیال دنیا ، چشمان زیبای تو را میبینم
.
.
.
نه انگار نمیخواهد بگذرد روزهای انتظار
باید همیشه همین باشم ، یک عاشق بی قرار
انتظار و بی قراری نیز با تو شیرین است
کار هر روز و هر شب من همین است
.
.
.
میترسم ، کاری کن که آرام بگیرم ، محبتی کن تا از درد عشق نمیرم
.
.
.
میدانی چه احساسی دارم به تو
دستت را بر روی قلبت بگذار تا بگویم برای تو
قلبت به عشق چه کسی متیپد
قلبت به عشق کسی میپتپد که قلبش برای تو میتپد
دستم را بر روی قلبم گذاشتم و گرمای دستانت را احساس کردم
.
.
.
مثل شب ، مثل شبهای پر ستاره ،
او که عاشق است پنجره را باز کرده و میبیند آسمان پر ستاره را
تویی ستاره ی درخشان من ،
آن عاشق منم ، نگاه کن مرا ای طلوع جاودانه ی من…
.
.
.
میخواهم غرق شوم در مهر و محبتهایت
میخواهم از حالا تا آخر عمر ببوسم گونه هایت
میخواهم بگویم خیلی دوستت دارم
میخواهم بمیرم و  بعد بگویم شدم فدایت
.
.
.
تا چشمانم را بر روی میگذارم ،
فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم
تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه
چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 15:45 ::  نويسنده : pourya